زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

من نه آنم که زبونی کِشَم از چرخِ فلک
چرخ بر هم زَنَم اَر غیر مرادم باشد ..
(اندکی تغییر در حافظ جانا!)


به بلاگِ من خوش اومدین
من یه کنکوری بودم!
یه کنکوریِ ۹۶
که هنوز باورم نمیشد چقد زود رسیدم به این سن
از شش سال پیش یا بیشتر، میگفتم پس کنکور کِی میرسه؟
چرا نمیرسه؟ :))))
خلاصه که رسید ..
به این ایمان داشتم که با تلاش همه چی ممکنه
این بلاگو نگه داشتم تا امسال که از کنکور برگشتم!
تجارب و اتفاقاتمو نوشتم ..
ممنون که همراهمین

پیام های کوتاه

۴۸ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خب فردا آزمونه

به همه‌ی مبحثا رسیدم و خیالم راحته، مخصوصا از سالِ دوم!

دینی و حفظیاتِ ادبیات رو حذف کردم، نمیزنم. میزارم برای دوران جمع بندی

برای عمومیا یه سری سوال میاد از کنکورای سالای پیش

فردا از کنکورای هنر میاد

هنرِ۹۴ و ۹۳ رو کار کردم بد نبود

زیاد تمرکزم روی عمومیا نیس

فقط عربی و ادبیات همونقدر که توی برناممه

برای اختصاصیا هندسه ۲ رو حذف کردم، حذف که نه ولی زیاد براش کار نکردم، چندشم میشه! ولی خب بالاخره باید کار کنم، کنار نمیزارم

عددای اتمی شیمی۲ رو حفظ نکردم، نامردیه! زیادن!

فصل۱ حسابان و فصل۱ شیمی۳ حس میکنم یادم رفته، البته کاذبه :|

کلمه های عربی و زبان رو هم باید یه نگاه کوچیک روش بندازم


* کلا انتظارم از ریاضی۲، فیزیک۲، آمار، جبر، هندسه۱، فیزیک۳، زبان ~~> بالای ۵۰ شایدم بالای ۷۰

* عربی و ادبیات ۵۰هم بشه راضیم، خب همه‌ی مباحث جزو برنامم نبوده!

* حسابان و شیمی۳، اممم فک کنم ۶۰ ۶۵ اینا بشم خوبه؛ اخه همیشه مشکل داشتم!

دیگه فک کنم درسی نموند! برام دعا کنید! تراز که واسم مهم نیست

صرفا میخوام درصد درسایی که کار کردم به اندازه تلاشم باشه

خدافس!!

  • جغد آبی
می شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لبِ جوی
بر سرم سایه ی آن سروِ سهی بالا بود ..

عمومیِ کنکور هنر۹۳ کار میکنیم! :|
  • جغد آبی

این اشتباه ادراکی که ما فکر می کنیم در آینده هنوز همین آدمی هستیم که حالا هستیم.

یک نمونه بسیار ساده ولی بسیار واضح از این بایاس زمانی است که به خودمان می‌گوییم «از فردا ورزش می کنم / درس می خوانم / خوب غذا می خورم و ...».

در لحظه برگشتن از شرکت یا دانشگاه یا مدرسه، فکر می کنیم که ما فلان کار را دوست داریم پس از فردا آنکار را خواهیم کرد. ما در اینجا درگیر بایاسی هستیم به نامپروجکشن بایاس که شاید بتواند آن را تمایل به انداختن تصویر حال به اینده ترجمه کرد. ما در این لحظه فکر می کنیم که فردا دقیقا همین آدم با همین علایق خواهیم بود و معلوم است که دوست خواهیم داشت ورزش کنیم یا درس بخوانیم یا هر چیز دیگر ولی وقتی فردا از راه می‌رسد، آدم دیگری هستیم تحت تاثیر هورمون‌ها، خستگی‌ها، تفکرات و درگیری‌های آن زمان که احتمالا اولویت درس خواندن یا سالم غذا خوردن یا ورزش کردن را کم می‌کنند (:

انسان در هر لحظه ساخته می‌شود و اشتباه‌ترین فکر این است که در شانزده سالگی فکر کنیم می دانیم قرار است در سی سالگی دقیقا چه کاره باشیم و حالا از طریق یک خط مستقیم باید به آنجا برسیم.

در متن‌هایی که سعی می کنند با احساسات شما بازی کنند تا کتاب‌هایشان را بفروشند، از شما می‌پرسند «آیا به آرزوی کودکی خود رسیده‌اید؟» و بعد از کمی بازی احساسی از شما می‌خواهند قهرمان باشید و به باورهای کودکی برگردید و .. و تنها هدفشان هم تحریک احساسات است تا فکر کنید «بله چقدر زندگی من به فنا رفته است» و از اینکه پول کتاب یا سخنرانی یا کلاس را داده‌اید، احساس مثبتی بکنید. بدون شک خودتان هم این را می‌دانید که هیچ کس بعد از بیرون آمدن از این جلسه‌ها، کار مهندسی اش را رها نمی‌کند تا فضانورد یا غواص بشود! عمیقا پیشنهاد می کنم که در هر لحظه از زندگی باید در حال فکر کردن به زندگی‌تان باشید و کاری که می‌کنید و نگران این باشید که نکند روزمره شوید و ... ولی همانقدر که خنده‌دار است یک مرد چهل ساله، کارش را رها کند و از یک جوان پانزده ساله بپرسید «حالا شما بفرمایید من چکاره بشوم» این هم خنده دار است که یک نفر در پانزده سالگی بخواهد به طور دقیق مشخص کند که در چهل سالگی قرار است مشغول چه کاری باشد


منبع : لینوکس و زندگی

  • جغد آبی

چرا باید برتر باشیم؟ چرا باید مقایسه شویم؟ چرا خودمان را نادیده بگیریم؟ چرا دیگران تصور میکنند ما را بهتر از خودمان میشناسند؟ چرا تمام زحمت‌هایمان، موفقیت‌هایمان و نکات مثبتِ زندگی‌مان را نادیده میگیرند؟ فقط چون برتر نیستیم؟ چون اسم‌مان در لیست برترها نیست؟ مگر چه میشود من خودم باشم؟ چه میشود من همانی باشم که گاه از خود خسته و دلگیر میشوم و گاه به خودم افتخار میکنم؟ مگر همه همین نیستند؟ مگر همه اشتباه نمیکنند؟ اشتباهاتشان را تکرار نمیکنند؟ فقیهی دانشمند (به معنای واقعیِ دانشمند) میگفت کنکور مهم نیست، نتیجه مهم نیست، آنچیزی مهم است که در طول این یکسال به دست می‌آوری. آن شناختی مهم است که از خودت پیدا میکنی، آن تغییرِ مثبتی‌ست که در زندگی‌ات ایجاد میکنی.

از مسیر کتابخونه تا خونه خوشحال بودم، به معنای واقعی

امروز زحمتمو بیشتر کردم و بیشتر مباحث رو خوندم

امروز سعی کردم شادتر باشم، با انگیزه‌ی بیشتری درس بخونم

من امروز با عشق درس خوندم

موقع خوندنِ شیمی انقد محوش بودم که ۲.۵، ۳ ساعت پشت سرهم خوندم و اصلا متوجه گذر زمان نشدم، منی که پارت‌هام یک ساعت میشد خسته میشدم!

امروز خیلی روزِ خوبی بود و من واقعا خوشحال بودم که تلاشمو کردم، و اینکه وقتی خیلیا از کتابخونه برگشتن خونه و من هنوز توی کتابخونه داشتم درس میخوندم

وقتی اومدم خونه، آرزو کردم کاش توی این یکسال کتابخونه شبانه روزی باز بود و من هیچوقت برنمیگشتم خونه

توی زندگیِ هر آدمی یه عده خیلی مهمّن، نمیتونی ازشون بگذری. حرفا و کارا و نظراشون برات مهمه. میخوای بدونی چه فکری دربارت میکنن چه نظری دارن و خوشحالی و ناراحتیاتو باهاشون تقسیم کنی



پ.ن: این رو ۲۰تیر که واقعا ناراحت بودم نوشته بودم ولی ارسال رو نزدم

الان خواستم توی پیجم باشه

بالاخره این وبلاگ قراره همه اتفاقای منو شامل بشه!

  • جغد آبی

یه کنکوری باید ورزش کنه! وگرنه تا کنکورش شکل یه گوجه تپلو میشه! =))

ازبس نِشسته و فقط میخوره :|

ما نیز شروع کردیم!

۳۰ دقیقه پیاده رویِ تند و یه ربع ورزش + ژلِ لاغری!

مقداری چاق شده ام :| مقداری بیش از مقداری :|

وسواس گرفتم! اصلا نمیخوام تپل به نظر بیام!

نزدیکِ ۲۰۰ کالری کم کردم

حالا هوس بستنیییی کردم! چ کنم من !!!!!

اگه بتونم ورزشو هرروز ادامه بدم خوبه .. تا کنکور گوجه نمیشم!

عروسیِ خاله هم اولِ مهره، باید تا اون موقع حداقل ۵ کیلو کم کنم :||

  • جغد آبی

فیلم "یخ زده"

میشه گفت ترکیبی بود!

هیجان داشت، ترسناک بود، غم انگیز بود ..

یه حالت خاصی داشت این فیلم

برای زنده موندن خودشون تلاش کردن و درنهایت فقط دختره زنده موند ..

اونجاش که پای پسره شکست! واقعا ترسیدم! چون حس کردم استخون پای من در رفته :|||

اگه خواستید ببینید تنها باشید

چون قراره زیاد جیغ بزنید ! و با بازیگرا و گرگا حرف بزنید! البته اگه مث من خل باشید :|

  • جغد آبی

Before you give up,

think how far you will be next year if you don't


ترجمه؟ بیخیال!

کلا یعنی هیچوقت تسلیم نشو!



چقدددد استیو جابز خووووبه اخه *______*

  • جغد آبی

قوی ترین زن جهان هم که باشى،

وقت هایى هست

که دستى باید لمست کند،

مستقل ترین زن جهان هم که باشى،

وقت هایى هست

که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد که آرام رانندگی کنى 

و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی..

مسافرترین زن دنیا هم،

دست خطی می خواهد که بنویسد برایش:

"زود برگرد

طاقت دوری ات را ندارم."

زن ها

همه چیزشان را پنهان میکنند:

تنهایی را

دلتنگی را

گریه ها را

دوست داشتن را..

زن ها

هنگام شکستن صدایشان در نمی آید!

درد که دارند به خود نمیپیچند؛

نهایتا تسکین درد یک زن،

گریه های یواشکیست

و اینان همان زنان مرد صفت هستند که نایابند!!


هوشنگ ابتهاج

  • جغد آبی

نه خلاف عهد کردم که حدیثِ جز تو گفتم

همه بر سرِ زبان‌اند و تو در میانِ جانی ..



پ.ن: آیا حسنِ تعلیل دارد؟

#گیج :|

  • جغد آبی

با آن همه دلداده دلش دیوانه‌ی ما شد

ای من به فدای دلِ دیوانه پسندش ..!



پ.ن: مخاطب ندارد!

صرفا به دلمان نشست!!

  • جغد آبی