روزی که خوشحالتر بودم ..
پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ب.ظ
نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد.
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.
یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم ، که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود ، رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر!
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان.
مهدی اخوان ثالث
- ۹۵/۰۶/۰۴
اگر شعر رو بدون تغییر می آوردید قشنگ تر می بود:
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک...