حال من حال اسیریست که در وقت فرار
یادش افتاد کسی منتظرش نیست، نرفت...
- ۵ نظر
- ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۴۳
حال من حال اسیریست که در وقت فرار
یادش افتاد کسی منتظرش نیست، نرفت...
حس خوب ینی نیمرو بزنی با نونِ داغ :-"
والاع :))) زندگی همینه دیگه
چیَن اون خزایی که هرشب مرغ سوخاری و فیله و عنکبوت و هشت پا و چارتا جونور میخورنو بعد از شام یه پیاده رویِ سبک لب ساحل میرن و یه ربع توی استخرِ اختصاصیشون قدم میزنن و شب توی اتاقِ ۵۰متریشون روی تخت دونفره شون با موزیکِ لایت سینما خانگیشون میخوابن و دیوار اتاقشون نور آبیِ ملایم منتشر میکنه تا خواب راحتی داشته باشن
اه اه چه زندگیِ کسل کننده ای دارن واقعا!!! :))) :-"
برای برتر بودن از دیگران این مسیرو نمیرم
برای بهتر بودن از دیروزم این مسیرو میرم
برای تغییر
نرم افزار
صنعتی شریف
حق منه! سهم منه! مااااال منه! :دیییی
دیگه هم کم نمیارم یا ناامید نمیشم ازش ^___^
یه جمله ای هست که میگه:
از آرزوهات کم نکن، به تلاشت اضافه کن!
مشاورم خیلی حرصم کرده :|
ینی گفتم دو دقه دیگه حرف بزنم میزنه منو =)))
میگه هی فکر کنکور نکن بچه
بشین بخون، چیکار داری چی و کجا و فلان قبول میشی
الان فقط توی مرحلهی یادگیری قرار داری!!
ولی خب .. من :| بازم غر میزنم :|
یه برنامه ریخته واسم خفن :-"
روزی ۱۰ سااااعت :-"
گفت حداقل یه اینبارو عمل کن ببینیم چی میشه!! =))))
قلمچیِ اینبار را بایست ترکاند! وگرنه کلهمان را میترکاند ●_●
دیروز هم رکورد جدیدمو زدم! ۱۰ ساعت!
دیگه از الان جدی شروع شد، استراحت و تفریح و دوست و رفیق و .. تا حدودی تعطیل
نمیخام اسمشو بزارم شروع
همیشه اینکه فکر کنم دارم شروع میکنم باعث میشد اون کار به سرانجام نرسه یا اصن شروع نشه :|
پس میگم ادامهی روند! اما بهتر از قبل !!