* یکیش مث سریال دوبرادر! بازیگراش به کنار، دیالوگاشون به کنار، قسمت آخر هم به کنار!
قسمت آخرش به مقداری الکی بود که واقعا حیف پول
جالبه توی عموم این فیلما قسمت آخر که میرسه پلیس همه رو باهم میگیره! خو زودتر میگرفتین!!!!
- ۱ نظر
- ۱۶ تیر ۹۵ ، ۲۱:۰۳
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.
این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند
------------
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ،
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند
فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ..
می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:
" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت ! "
------------
پی نوشت: چقدر به صادق شبیهم :)
جمعه قلمچیه و من هنوز نتونستم کامل اختصاصیای سومو جمع کنم
حسابان فصل مشتق
فیزیک فصل الکتریسیته و مقاومتا
شیمی فصل استوکیومتری
هندسه همش!
و جبر هم ۳فصل آخرش
مونده! اصلا نمیدونم چرا هندسه و جبر رو گذاشتم کنار
نشستم عمومیا رو خوندم
ادبیات ۴ ۵ تا درس
دینی ۲ تا
عربی افعال
زبان هم که کلا نمیخونم!
چقدر کمکاری کردم ..
تیر تموم شد و من قرار بود سوم رو ببندم
البته درسته الان نیمهی تیره!
ولی من حس میکنم تموم شد، وقت نیست، چه حس گندی ..
این یک سال چجوری میگذره؟ خدا بخیر کنه ..
ساعت خواب کلا بهم ریخته!
ساعت ۱۰ صبحه و من هنوز شروع نکردم
لعنتی ..
ینی میشه ؟
موقع اعلام نتایج، از سازمان سنجش زنگ خونمون بزنن؟ 😶
متوجهین که؟ 😁
سلام!
منِ کنکوری این وبلاگو ساختم تا حرفامو بزنم
خب میدونین! سخته
آدم یه جاش کم میاره خسته میشه از درس میبُره
ولی چ میشه کرد!
بایستی ادامه داد
تا در نهایت اسمت بره توی لیست دانشجویانِ نرمافزارِ شریف
حالا یا شریف یا امیرکبیر!
سالِ دیگه همچین روزی من کنکورمو دادم!
خلاصه که، ما میخونیم
دیگه بقیش با خدا !
خدایا به امیدِ خودت ..
عید فطرتون هم مبارک!