بیشتر پیشرفتایی که کردم نتیجهی نپرسیدن از بقیه بود
- ۱ نظر
- ۰۴ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۷
همیشه دوست داشتم بتونم تغییر کنم
ولی هربار فقط تغییرای منفی توی خودم ایجاد کردم
تغییر کردن در جهت مثبت سخته ..
همونطور که ساعت همیشه در خلاف جهت دایره مثلثاتی میچرخه، در جهت منفی ..
نمیدونم چیکار کنم
خستمه
هربارم تفریح میکنم فقط میگن اینکار نکن اونکار نکن درست بخون
اینطوری اون تفریح هم بهم حروم میشه
اینطوری فکر میکنم کنکور لعنتی داره حالمو بد میکنه
نمیخوام کم بیارم
ولی سختمه .. ساعت مطالعهم اومده پایین
انگیزهای ندارم
فقط میگم شریف، ولی دارم کم میارم
خدایا خودت درستش کن .. بهم نیرو بده که تا تهش برم ..
حس خوب ینی بعد از یه سالو نیم بری رصد
ینی فکر کنی همه فراموشت کردن ولی ببینی رییست هنوز هواتو داره
ینی فک کنی از هیئت علمی آوردنت بیرون ولی مدیر بهت اطمینان میده جات ثابته!
وقتی بارش شهابی رو نمیری دلت میشکنه ..
همون موقعست که روی زمینِ بیابون دراز کشیدی و یه شهاب از جلو چشمت رد میشه ..
اون سکوتِ بیابون .. اون موزیکِ لایت .. اون آتیش ..
امشب عالی بود .. از بین اینهمه رصد بهترینش بود ..
شب عجیب اما فوق العادهی بود
#آرامش :)
هوای کسایی رو که توی زندگیتون بی تفاوت ازشون میگذرید و نمیشناسیدشون رو داشته باشید
شاید اونا یه روز شدن بهترین آدمِ زندگیتون :)
حس خوب ینی نیمرو بزنی با نونِ داغ :-"
والاع :))) زندگی همینه دیگه
چیَن اون خزایی که هرشب مرغ سوخاری و فیله و عنکبوت و هشت پا و چارتا جونور میخورنو بعد از شام یه پیاده رویِ سبک لب ساحل میرن و یه ربع توی استخرِ اختصاصیشون قدم میزنن و شب توی اتاقِ ۵۰متریشون روی تخت دونفره شون با موزیکِ لایت سینما خانگیشون میخوابن و دیوار اتاقشون نور آبیِ ملایم منتشر میکنه تا خواب راحتی داشته باشن
اه اه چه زندگیِ کسل کننده ای دارن واقعا!!! :))) :-"
برای برتر بودن از دیگران این مسیرو نمیرم
برای بهتر بودن از دیروزم این مسیرو میرم
برای تغییر