زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

من نه آنم که زبونی کِشَم از چرخِ فلک
چرخ بر هم زَنَم اَر غیر مرادم باشد ..
(اندکی تغییر در حافظ جانا!)


به بلاگِ من خوش اومدین
من یه کنکوری بودم!
یه کنکوریِ ۹۶
که هنوز باورم نمیشد چقد زود رسیدم به این سن
از شش سال پیش یا بیشتر، میگفتم پس کنکور کِی میرسه؟
چرا نمیرسه؟ :))))
خلاصه که رسید ..
به این ایمان داشتم که با تلاش همه چی ممکنه
این بلاگو نگه داشتم تا امسال که از کنکور برگشتم!
تجارب و اتفاقاتمو نوشتم ..
ممنون که همراهمین

پیام های کوتاه

۴۹ مطلب با موضوع «شاد نوشت» ثبت شده است

ثریا ابراهیمی(پری)معشوقه معروف استاد شهریار که الان تو آمریکا زندگی میکنه.قسمتی از ادبیات ما مدیون ایشونه و گرنه شهریار بجای شاعر شدن،پزشک میشد و شاید دیگه شاهدشاهکارهای نظیر"آمدی جانم به قربانت..."و امثال اون نبودیم

استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل مینماید.

یعنی حدود 6 ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف میدهد.

او که به خواستگاری دختری از آشنایان میرود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد میشنود.

استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ !!!

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است :


ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ

ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ


ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ

ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ


ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ

ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ


ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ

ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ


ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ

ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ


ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ

ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ


ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ.


شهریار در یکی از سمینارها و شب شعری که در شیراز به مناسبت بزرگداشت سعدی و حافظ برگزار میگردد دعوت میشود.در آن سمینار شهریار غزل زیبایی میخواند که همه مبهوت میشوند.

یک دختر دانشجوی رشته ادبیات از دانشگاه شیراز بلند میشود و مقاله ای در توصیف شهریار میخواند و او را شهریار مسلم غزل میخواند.

دختر در پایان جلسه نزد شهریار میرود و خیلی زیاد از شهریار تعریف مینماید و میگوید که من عاشق و شیفته شما و این غزلتان شده ام.

شهریار از دختر میپرسد نام شما چیست؟

دختر میگوید غزاله

شهریار فی البداهه این تک بیت را میگوید:

((شهریار غزلم خواند غزالی وحشی

چه خوش است با غزلی صید غزالی کردم))


استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر خانواده او را جواب میکند.دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.

وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش میسراید:


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا


عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا


وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا


ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند

در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا


شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر

زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا ...



سالروز تولد شهریار مبارک ♡♡♡

  • ۴ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۶
  • جغد آبی

حس خوب ینی نیمرو بزنی با نونِ داغ :-"

والاع :))) زندگی همینه دیگه


چیَن اون خزایی که هرشب مرغ سوخاری و فیله و عنکبوت و هشت پا و چارتا جونور میخورنو بعد از شام یه پیاده رویِ سبک لب ساحل میرن و یه ربع توی استخرِ اختصاصیشون قدم میزنن و شب توی اتاقِ ۵۰متریشون روی تخت دونفره شون با موزیکِ لایت سینما خانگیشون میخوابن و دیوار اتاقشون نور آبیِ ملایم منتشر میکنه تا خواب راحتی داشته باشن


اه اه چه زندگیِ کسل کننده ای دارن واقعا!!! :))) :-"

  • ۴ نظر
  • ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۰۶
  • جغد آبی

 برای برتر بودن از  دیگران  این مسیرو نمیرم
برای بهتر بودن از  دیروزم  این مسیرو میرم


برای  تغییر

  • ۳ نظر
  • ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۰۸
  • جغد آبی

نرم افزار

صنعتی شریف


حق منه! سهم منه! مااااال منه! :دیییی

دیگه هم کم نمیارم یا ناامید نمیشم ازش ^___^


یه جمله ای هست که میگه:

از آرزوهات کم نکن، به تلاشت اضافه کن!

  • ۴ نظر
  • ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۸
  • جغد آبی

مشاورم خیلی حرصم کرده :|

ینی گفتم دو دقه دیگه حرف بزنم میزنه منو =)))

میگه هی فکر کنکور نکن بچه

بشین بخون، چیکار داری چی و کجا و فلان قبول میشی

الان فقط توی مرحله‌ی یادگیری قرار داری!!

ولی خب .. من :| بازم غر میزنم :|

یه برنامه ریخته واسم خفن :-"

روزی ۱۰ سااااعت :-"

گفت حداقل یه اینبارو عمل کن ببینیم چی میشه!! =))))

قلمچیِ اینبار را بایست ترکاند! وگرنه کله‌مان را میترکاند ●_●


دیروز هم رکورد جدیدمو زدم! ۱۰ ساعت!

دیگه از الان جدی شروع شد، استراحت و تفریح و دوست و رفیق و .. تا حدودی تعطیل


نمیخام اسمشو بزارم شروع

همیشه اینکه فکر کنم دارم شروع میکنم باعث میشد اون کار به سرانجام نرسه یا اصن شروع نشه :|

پس میگم ادامه‌ی روند! اما بهتر از قبل !!

  • ۴ نظر
  • ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۵
  • جغد آبی

یسسسس آی اَم شاخ ^___^

همشم اسمس تبلیغاتیه :|||||


اسمس

  • ۸ نظر
  • ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۲
  • جغد آبی

این جمله به دلم نشست ..!


امروز کارهایی را انجام میدهم که دیگران دوست ندارند انجام دهند

تا فردا کارهایی را انجام دهم که دیگران قادر به انجامش نیستند ...

  • ۱ نظر
  • ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
  • جغد آبی

خدا، آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا

زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت می گوید :


کنارت هستم ای تنها!




#شب‌خوش :)

  • ۳ نظر
  • ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۴
  • جغد آبی
رتبه های برتر، دو رقمی و سه رقمیا رو دیدم
کسایی که میانگین ترازشون ۷۰۰۰ بود رو چک کردم
وضعیت تابستونشون و ترازاشون عین من بود!
امیدوار شدم
آهسته و پیوسته!
منم یکی از اون دو رقمیام! 😉 ( حالا اگه زیر ۲۰۰ بود هم راضیم..!)
همون دوستم ش.ش که بهم گفت چیکارا میکرده
وضعیتم خیلی شبیهشه! پس طبق حرفاش پیش میرم
مییییییشه ☺☺☺☺
  • ۳ نظر
  • ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۲
  • جغد آبی

دیگه بسه راه رفتن

                             آزادم

                                        بال دارم

                                                        جام بالاست من ...



من واسه اینکار زاده شدم


        من اینبار آماده شدم ... :) ❤💪

  • ۶ نظر
  • ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۶
  • جغد آبی