زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

در مدار روزگار و گردش چرخ فلک، عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی ..

زندگیِ یه دانشجوی [ ۹۶ ] :))

من نه آنم که زبونی کِشَم از چرخِ فلک
چرخ بر هم زَنَم اَر غیر مرادم باشد ..
(اندکی تغییر در حافظ جانا!)


به بلاگِ من خوش اومدین
من یه کنکوری بودم!
یه کنکوریِ ۹۶
که هنوز باورم نمیشد چقد زود رسیدم به این سن
از شش سال پیش یا بیشتر، میگفتم پس کنکور کِی میرسه؟
چرا نمیرسه؟ :))))
خلاصه که رسید ..
به این ایمان داشتم که با تلاش همه چی ممکنه
این بلاگو نگه داشتم تا امسال که از کنکور برگشتم!
تجارب و اتفاقاتمو نوشتم ..
ممنون که همراهمین

پیام های کوتاه

خر نباش خر نباش خر نباش!!


اعتماد یعنی مرگ :)

  • جغد آبی
انتظار ۷۰۰۰ داشتم .. ولی خب همینم خوبه، پیشرفت کردم!

دروسرتبه
  • جغد آبی

این هفته کمتر از هفته‌ی پیش شد ..!


* ریاضی۲ و حسابان: ۷۳تست

۷ساعت و ۳۰دقیقه

* فیزیک۲و۳: ۹۰تست

۴ساعت و ۵دقیقه

* شیمی۲و۳: ۲۰۶تست

۱۰ساعت و ۲۵ دقیقه

* هندسه۱و۲ : ۹۵تست

۵ساعت و ۱۵دقیقه

* جبرواحتمال: ۴۵تست

۱ساعت و ۳۰دقیقه

* آمار: ۲۰تست

۱ساعت و ۳۰دقیقه

* ادبیات و زبان‌فارسی: ۷۱تست

۵ساعت و ۳۰دقیقه

* عربی: ۵۳تست

۲ساعت و ۵۰دقیقه

* زبان: ۱۵تست

۱۵دقیقه


جمع ساعت مطالعه: ۳۸ساعت و ۴۵ دقیقه (بدون احتساب جمعه)

میانگین: تقریبا روزی ۶ساعت و ۳۰دقیقه


جمعه: تحلیل آزمون

  • ۳ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۲
  • جغد آبی

آدم‌ها فکر می‌کنند اگر یک بار دیگر متولد شوند

جور دیگری زندگی می‌کنند

شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود

فکر می‌کنند می‌توانند همه چیز را از نو بسازند ، محکم و بی‌نقص !

اما حقیقت ندارد

اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم

اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم

اگر آدم ساختن بودیم

از همین جای زندگی‌مان به بعد را مى‌ساختیم ..

  • ۴ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۰
  • جغد آبی

حس خوب ینی بعد از یه سالو نیم بری رصد

ینی فکر کنی همه فراموشت کردن ولی ببینی رییست هنوز هواتو داره

ینی فک کنی از هیئت علمی آوردنت بیرون ولی مدیر بهت اطمینان میده جات ثابته!


وقتی بارش شهابی رو نمیری دلت میشکنه ..

همون موقعست که روی زمینِ بیابون دراز کشیدی و یه شهاب از جلو چشمت رد میشه ..


اون سکوتِ بیابون .. اون موزیکِ لایت .. اون آتیش ..

امشب عالی بود .. از بین اینهمه رصد بهترینش بود ..


شب عجیب اما فوق العاده‌ی بود

#آرامش :)

  • ۱ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۷
  • جغد آبی

ثریا ابراهیمی(پری)معشوقه معروف استاد شهریار که الان تو آمریکا زندگی میکنه.قسمتی از ادبیات ما مدیون ایشونه و گرنه شهریار بجای شاعر شدن،پزشک میشد و شاید دیگه شاهدشاهکارهای نظیر"آمدی جانم به قربانت..."و امثال اون نبودیم

استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل مینماید.

یعنی حدود 6 ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف میدهد.

او که به خواستگاری دختری از آشنایان میرود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد میشنود.

استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ !!!

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است :


ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ

ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ


ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ

ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ


ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ

ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ


ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ

ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ


ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ

ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ


ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ

ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ


ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ.


شهریار در یکی از سمینارها و شب شعری که در شیراز به مناسبت بزرگداشت سعدی و حافظ برگزار میگردد دعوت میشود.در آن سمینار شهریار غزل زیبایی میخواند که همه مبهوت میشوند.

یک دختر دانشجوی رشته ادبیات از دانشگاه شیراز بلند میشود و مقاله ای در توصیف شهریار میخواند و او را شهریار مسلم غزل میخواند.

دختر در پایان جلسه نزد شهریار میرود و خیلی زیاد از شهریار تعریف مینماید و میگوید که من عاشق و شیفته شما و این غزلتان شده ام.

شهریار از دختر میپرسد نام شما چیست؟

دختر میگوید غزاله

شهریار فی البداهه این تک بیت را میگوید:

((شهریار غزلم خواند غزالی وحشی

چه خوش است با غزلی صید غزالی کردم))


استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر خانواده او را جواب میکند.دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.

وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش میسراید:


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا


نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا


عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا


نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا


وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا


شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا


ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا


آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند

در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا


در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا


شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر

زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا ...



سالروز تولد شهریار مبارک ♡♡♡

  • ۴ نظر
  • ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۶
  • جغد آبی

احتمالا از این هفته ساعت های مطالعمو بنویسم!


* ریاضی۲ و حسابان: ۲۳۹ تست

۷ساعت و ۴۰دقیقه

* فیزیک۲و۳و۴: ۲۴۸ تست

۲۲ساعت و ۵۵دقیقه

* شیمی۲و۳: ۱۸۵ تست

۱۱ساعت و ۱۰دقیقه

* هندسه‌۱و۲: ۳۵ تست

۲ساعت و ۳۰دقیقه

* ادبیات: ۱۶۵ تست

۳ساعت و ۵۵دقیقه

* عربی: ۱۰ تست

۲ساعت و ۴۵دقیقه


جمع ساعت مطالعه: ۵۲ساعت و ۳۰دقیقه

میانگین: روزی ۷ساعت و ۳۰دقیقه



پ.ن: زمان، مجموع مطالعه و تست رو نشون میده

پ.ن تر: ایشالا هفته دیگه بیشتره!

  • جغد آبی

مضخرف ینی دو روز تست نزنی و بشینی فیزیکی که قبلا امتحان دادی و شدی ۱۸.۵ رو دوباره بدی بیای بالاتر

خب وقتی تاثیرش ایشالا مثبته(!) چرا باید امتحان ترمیمی بدم؟

فهمیدم انقد به تست عادت کردم که از خوندنِ تشریحی بدم اومده!

هندسه هم دهمه، نمیدونم برم یا نه ..


پ.ن: فکرم درگیره اینه نکنه نتونم پایه رو جمع کنم تابستونی ..

  • ۲ نظر
  • ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۸
  • جغد آبی

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد.

یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.
یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم ، که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود ، رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر!
یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا 
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که 
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان.

مهدی اخوان ثالث

  • ۵ نظر
  • ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۴۸
  • جغد آبی

هوای کسایی رو که توی زندگیتون بی تفاوت ازشون میگذرید و نمیشناسیدشون رو داشته باشید

شاید اونا یه روز شدن بهترین آدمِ زندگیتون :)

  • ۴ نظر
  • ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۷
  • جغد آبی